گفتنيها كم نيست،
من و تو كم بوديم
خشك و پژمرده و تا روي زمين خم بوديم
گفتنيها كم نيست ،
گفتنيها كم نيست ،
من و تو كم گفتيم
مثل هذيان دم مرگ از آغاز چنين درهم و برهم گفتيم
ديدنيها كم نيست ،
من و تو كم ديديم
بي سبب از پائيز جاي ميلاد اقاقي ها را پرسيديم
چيدنيها كم نيست ،
من و تو كم چيديم
وقت گل دادن عشق روي دارقالي بي سبب حتي پرتاب
گل سرخي را ترسيديم
خواندنيها كم نيست ،
من و تو كم خوانديم
من و تو ساده ترين شكل سرودن را در معبر باد با دهاني
بسته وامانديم
من و تو كم بوديم ،
من و تو اما در ميدانها اينك اندازه ما ميخوانيم
ما به اندازه ما ميينيم ، ما به اندازه ما ميچينيم
ما به اندازه ما ميگوييم ، ما به اندازه ما ميروئيم
من و تو كم نه، كه بايد شب بيرحم و گل مريم و بيداري شبنم باشيم
من و تو كم نه و درهم نه ، كه ميبايد با هم باشيم
من و تو حق داريم در شب اين جنبش، نبض آدم باشيم
من و تو حق داريم كه به اندازه ما هم شده با هم باشيم
گفتنيها كم نيست
نظرات شما عزیزان:
اثر: احمد شاملو